آوین کوچولوآوین کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

دختر نازم آوين كوچولو

ورود به نه ماهگي

سلام آوين ناناز من امروز كه دارم توي وبلاگت مي نويسم 27 آبانه و اولين روزيه كه وارد نه ماهگي شدي. دختر كوچولوي من هفته ي پيش مسافرت بودي كلي مامان جون و بابا جون دوست داشتن. دايي و خاله ها كه ديگه نگو. جمعه هم برگشتيم و خاله نرگس جووووون را هم با خودمون آورديم. خوب دختر تنبل تو كي مي خواي راه بيفتي؟ البته منظورم چهار دست پاست نه روي دوپا. داره نه ماهت ميشه و جنابعالي فقط ميخزي. البته دو سه حركت هم چهار دست پا ميكني و متوقف ميشي. فكر ميكنم همش تقصير منه كه اين سي دي خاله ستاره رو واست ميزارم و تو يه لم ميافتي پاي تلويزيون. اي كوچ پتيتو!! عزيز دلم خيلي نازي ملوس و خوشگل!! خيلي دوست دارم. خاله نرگس هم كه توي خونه مواظبته و...
29 آبان 1390

آوين كوچولوي خوشكل واكسن 6 ماهگي رو زده........

عزيز دل مامان 11 مهر واكسن 6 ماهگي داشتي اما چون قبلش سرما خورده بودي مردد بودم كه چكار كنم خيلي دلهره داشتم براي واكسنت...تا اينكه رفتيم پيش خانم دكتر و اون گفتش كه سرما خوردگيت حساسيته و ميتونيد واكسن بزنيد...ولي ميدوني چي گفت : خانم دكتر گفت خوب به سلامتي دندونش هم كه در اومده.........................من جيغ زدم و گفتم :نه!!!! من همين ديروز چكش كردم چيزي نبود اما دندون شيطونت از اون زير زيرا يواشكي اومده بود بيرون و قايم شده بود........... عزيز دلم فهميدم چند شب پيش كه از خواب پريده بودي و گريه ميكردي نگو اين دندون شيطونه داشته لثتو پاره ميكرده ناناز من!!!.واي دختر كوچولوي نازم رفتيم كه جيزت كنيم خوب واكسن رو كه بهت زد گريه كردي اما...
13 مهر 1390

بالاخره انتظار سر اومد

امروز ۲۴ فروردینه و نینی کوچولوی من الان ۲۸ روزشه. خیلی وقته به وبلاگ نیومدم و همش توی نینی سایت می چرخیدم. نینی تو دلی دیگه اومد بیرون و حال من و اضاعم بهتر شده. البته که دلم برای اون موقع که نینی تو دل بود تنگ شده ولی الان که کنارمه و میبینمش حالم خوب بهتره. آوین ناناز من خیلی دختر ملوس و نازیه...آروم...متین.......خوش اخلاق.........نمکی و خوشکل..........دخترم از روزی که بدنیا اومد بلا بود...شیطون و زرنگ...انگار نه انگار تازه بدنیا اومده وروجک.....مامانی خیلی دوست داره فنقلم.بوسس. اینم عکس آوین در لحظه ی تولد. قربون این دختر ملوس که از همون لحظ ی تولد توی اطاق عمل با دو تا چشم سیاه باز این ور و اون ورو نگاه میکرد!!     ...
24 فروردين 1390