آوین کوچولوآوین کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

دختر نازم آوين كوچولو

دلم واست تنگ شده عزیز کوچولوی من

سلام عزیزم باورم نمیشه که پای لپ تاپ نشستم و تو نیستی که هی دکمه ها رو بکنی و بکوبی روش!!! خیلی جات خالیه عزیز دل مامان. قربون دختر نازم بشم.امروز که از سرکار برگشتم و تو نبودی خیلی دلم گرفت اما چون می دونم جات امنه خیالم راحته. حاله نرگس مراقبته مامان جون و بابا جون هم که خیلی دوست دارند تو هوای خوب و خنک همش به گردش و بازی توی حیاط و ماشین سواری با دایی ساسان و بابک و ..... خلاصه خیلی خوش میگذره بهت عزیزم. اما من و بابایی خیلی دلتنگتیم.من الان دارم تلویزیون تماشا میکنم و در حینش واست می نویسم. ماجرا از اونجا شروع شد که هفته ی پیش واسه تعطیلات رفتیم شهرکرد . بماند که توی پرواز چقدر اذیت کردی و گریه کردی . انواع نینی ها در سنین مختلف تو...
20 خرداد 1391

اولین قدمهای واقعی

یادم رفت بگم که توی تعطیلات راه افتادی عزیزم از نه ماهگی با کمک اشیاء راه میرفتی اما اولین قدم که با دستای آزاد بود دوشنبه شب 14/3/91و خونه ی خاله توران، اصفهان برداشتی .... فاصله ی دوتا میز رو دیگه چهار دست پا نمیرفتی دو قدم بر میداشتی و خودتو پرت میکردی !! دیگه اینگارو نکردی تا خونه ی مامان جون اینا نشسته بودی بازی میکردی یه دفعه پاشدی وایسادی و دو قدم برداشتی و خودتو پرت کردی تو بغل مامانی.... این اتفاق دیروز در یک سال و دو ماه و نوزده روزگی افتاد. وای عزیزم خیلی قشنگ بود خیلییییی بامزه بودی خودتم کلی میخندیدی و ذوق کرده بودی هی میافتادی هی بلند میشدی عزیزم خیلی بامزه بود فیلم هم ازت گرفتم عزیزم از اولین قدمهای قشنگت. قربونت بشم...
20 خرداد 1391

آوین درراه اهواز

عزیز کوچولوی من سلام دختر عزیز دردونه ی من هفته ی پیش رفتیم اهواز یه آتلیه عکاسی خوب تا ازت عکس بگیریم. این آتلیه رو خاله طاهره معرفی کرده بود. خاله طاهره همسر همکار مامانه. خاله طاهره و شوهرش از دوستای خوب مامان هستند و تو رو خیلی دوست دارند. خاول از کار آتلیه مطمئن نبودم اما وقتی نمونه کارهاشو دیدم خیلی خوشم اومد. انقدر موقع عکس گرفتن بامزه بودی که نگو. یه جا بند نمی شدی و نمیشد ازت عکس گرفت. تا لباس جدید میکردم تنتو میگذاشتمت روی زمینه تند تند مثل پیشی راه میافتادی و نمی موندی سرجات. با کلی کلک و برنامه سعی میکردیم بخندونیمت. خاله مهرنوش هم خیلی کمک کرد این وسط ...بابا هم سعی میکرد ازت فیلم بگیره البته بیشتر از سقف عکاسی فیلم گرفته ت...
8 ارديبهشت 1391

تولد يك سالگي

    روز چهارشنبه 24 اسفند ماه بود و من به شدت براي خونه اومدن عجله داشتم. خداروشكر چهارشنبه ها كار مامان 1:30 تمامه و تا برسم خونه 2:15 ميشه . چهارشنبه شروع تعطيلات عيد بود . من قرار بود هفته ي اول عيد رو مرخصي بگيرم و از 5 فروردين مامي بايد برگرده سركار تا همكارم بتونه بره مرخصي.  خلاصه از چند روز قبل بار سفرو بستم و آماده بودم چون ميدونستم وسايل زياده مخصوصاً وسايل آوين خانمي گل كه ديگه خودش يه چمدون مخصوص خودش داره.   متاسفانه دو روزي بود كه تب كرده بودي و خيلي بي تاب بودي و به خاطر همين من اشتياقمو واسه رفتن به تعطيلات از دست داده بودم. دكتر رفتيم آزمايش خون هم دادي از اون دستاي كوچولوت و دكتر گ...
6 ارديبهشت 1391

روزئولا اینفانتوم‌ ـ roseola infantum

سلام لازم ديدم به دوستان خوب توضيح بدم كه بيماريي كه دخترم توي تولد يك سالگيش گرفت (تب و بعد هم دونه) يك بيماري شايع در اين سنين است و شايد ربطي به هواي خاك آلود خوزستان نداشته باشه. البته در اينكه خاك آلودست و پخش كننده ي آلودگي شكي نيست. مطلبي كه در مورد اين بيماري توي اينترنت پيدا كردم را براتون ميزارم تا بيشتر راجع به اين بيماري بدونين. ********************************************************* روزئولا اینفانتوم‌ ـ roseola infantum روزئولا اینفانتوم‌ (اگزانتوم‌ سوبیتوم‌) یك‌ بیماری‌ مسری‌ شایع‌ دوران‌ كودكی‌ با مشخصات‌ تب‌ بالا و بثورات‌ پوستی‌. این&zwn...
23 فروردين 1391