آوین کوچولوآوین کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

دختر نازم آوين كوچولو

یه روز دیگه مونده

1391/7/19 19:16
نویسنده : شاینا
838 بازدید
اشتراک گذاری

امروز چهارشنبه ست و یک روز دیگه از دوره مونده. عزیزم کوچولوی من خیلی دلم برات تنگ شده اما تو که انگار نه انگار خیلی داری خوش میگذرونی خونه ی مامان جون اینا. هر وقت زنگ میزنم ذر حال رقص و شادی و جیغ و ذوقی. خدا رو شکر که اونجا غریبی نمیکنی و شادی. گردش و ددر و پارک هم که همش به راهه با خاله نرگس و خاله شیماو شبنم دایی ها هم که هی میبرنت ماشین سواری...خوب استفاده کن که تا سه روز دیگه همه اینا تموم میشه و باز برمیگردیم به خونه ی تنهاییهامون ممکو.صبح مهد تا سه و نیم از سه و نیم تا شب هم بازی با مامان و بابا .شب دوباره بخوابی .صبح مهد. این کلاً برنامه ی زندگی ماست . یه برنامه ی روتین و تکراری. متاسفانه جایی که زندگی می کنیم جایی است خلوت یه شهرکه ساکت که تشکیل شده از چندتا پارک و یه بازارچه و کلی خونه ی شرکتی و چند تا خیابئن خبری از شلوغی شهرای بزرگ نیست خیلی ساکته مغازه و مرکز خرید و شهربازی هم خبری نیست.............

من هم اینجا تنهام توی هتل (راستی خونه ی مامان پروانه تا کلاسمون خیلی دوره و چون کلی درس داشتم دیگه رفتم هتل شرکت .البته حتما بهشون سر میزنم ولی هتل موندم که واسه کلاس رفتن راحت باشم. هتل لاله از هتل قبلی شرکت که انقلاب بود خیلی بهتره. فک کنم 5 ستاره بود کلی هم خارجی توش بود. کلا راحتمممممم).از صبح تا شش عصر که کلاسم. بعد پیاده میام تا هتل کلی راه میرم از سنایی تا فاطمی تازه وسطش هم کلی راهو دور میکنم که بیشتر راه برم. حیفه تو هوای خوب راه نرم. ممکو که هنوز گرمه و کلا هم زیاد پیاده رویش لذت نداره خونه ها و خیابونای تکراری اما شهرای بزرگ جون میده واسه راه رفتن. بعد هم که میرسم هتل باید درسای کلاسو مرور کنم و فردا که آخرین روزه امتحان هم دارم. دوره عالی بود. استاد خیلی وارد بود و کلی اطلاعات ازش گرفتم که برای کارم لازمه. بگم دوره مون چی بود دخترم؟؟؟از خود راضی بعدا که بزرگ شی شاید بدردت بخوره. دوره ی بازرسی چشمی سبز نفهمیدی چیه؟ خوب ولش کن بیخیال . یعنی بازرسی از دستگاهها و خطوط لوله و جوشکاری خطوط. از اونجاییکه مامان دانشگاه رشته ی  مهندسی مکانیک خونده کلا تمام زندگیش و کارش و کلاسش تشکیل شده از کارهای خشن و مکانیکی و به اصطلاح توی ایران اغلب میگن "مردونه" چه کنیم دیگه !!! رشته تحصیلی من اینه دیگه ولی عاشقشم خیلی دوسش دارم و اصلا پشیمون نیستم. اگه برگردم عقب بازهم مهندسی مکانیک و انتخاب میکنم. این خط این نشون اگر دیدی بزرگتر که شدی مامی دکتراشو نگرفت هر چی که می خوای بگو.فقط منتظرم تو یه کم بزرگتر شی امتحان فوق بدم. خوب بگذریم. راستی توی بازار که راه میرفتم قیمتا رو نگاه میکردم همه چیز دو برابر شده. گرونی وحشتناکی شده بزور یه مغازه پیدا کردم که قیمت هاش بد نبود تا واست یه کم لباس و یه جفت کفش خوشکل بخرم دختر نازم.

عزیزم فردا که کلاسم تموم شه راه میافتم و صبح جمعه میبینمت عزیزم.قربوست. شب هم پرواز داریم تا برگردیم خونه. بابایی حسابی دلش برات تنگ شده. از شنبه هم مامی باید بره سرکار. شاید هم مرخصی بگیرم مطمئناً از راه برسیم خیلی خسته میشیم. بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس تا جمعه.

پسندها (1)

نظرات (0)