آوین کوچولوآوین کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

دختر نازم آوين كوچولو

دختر خوب من

1391/11/26 20:51
نویسنده : شاینا
740 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااام

خیلی وقته فرصت نشده بیام چیزی بنویسم. این مدت خیلی سرم شلوغ بوده اما خداروشکر چشم شیطون کور و گوشش کر تو مرتب مهدتو رفتی و من هم مرتب سرکار بودم.به جز روزایی که برای تفریح مرخصی گرفتیم و رفتیم اهواز گردش و خرید.

امروز پنج شنبه بیست و شش بهمن ماهه. بابا دو روزه که نیست و برای شرکت در کنفرانس ملی برق به دانشگاه رفته. امسال مقاله ی بابا پذیرفته شده و باید توی کنفرانس ارائه ش کنه. حیف شد که نتونستم برم. سال های پیش که نینی نداشتیم همچین روزهایی من هم باهاش میرفتم تا از نزدیک موفقیت و سربلندیشو ببینم. البته اصلاً مهم نیست عوضش الان صاحب یه دختر ملوسم. راستی امسال یه کم متفاوته و فرق میکنه با سالهای پیش بابا که دیگه آقای دکتر هستند خودش جزء گروه داوران مقاله های کنفرانس بود و اسم بابا توی دفترچه در بین اسامی داوران اومده. از این بابت خیلی خوشحالم واقعا باعث افتخاره. البته. ایشون موفقیتشو مدیونه منه. چون از قدیم گفتند پشت سر هر مرد موفقی یک زن دانا و فداکار و قوی و ....... هست.عینکفرشته

امروز هم بابا امتحان زبان ورودی به آزمون جامع دکترا داره. براش دعا میکنم امتحانش خوب بشه.خیلی مهمه که خوب بشه. خلاصه شب بابایی میاد و هردومون خیلی خوشحال میشیم.لبخند. این سه روز که بابا نبود خوب خیلی سخت گذشت اگر بود حداقل نیم ساعت باهات بازی میکرد ولی نبود و تو همش دنبال من مامان مامان.....اصلا نه به کارای خونه رسیدم نه به درس و امتحانم. همش ماما بیااااااا. دوتایی بازی میکردیم و یه وقتایی که حواست نبود من فرار می کردم و می رفتم یه گوشه ای درس می خوندم.وقتی پیدام می کردی کتاب هارو پرت میکردی از یه طرف کاغذا و خودکارا از سمت دیگه و این یعنی : فقط به من توجه کن!!!

خوب عزیزم مامان امتحان داره و هفته ی دیگه باید برم امتحان دوره ی آموزشی که مهرماه رفتمو بدم تا بتونم مدرک دوره را بگیرم و برای کارم اونو لازم دارم و این یعنی  یه شب من تهرانم و تو پیش بابا هستی.ناراحت

راستی از شیرین کاریات بگم الان دیگه تقریبا کلمات زیادیو میگی:

تبلد:تولد هر جا هم ستاره و بادکنک و کیک ببینی میگی تبلد تبلد تبلد

چیش آبرو:چشم و ابرو

لو:گل

ات:چتر

اپوت:پتو

اش:کفش

لا:کلاه

و................

جدیدا دوست نداری من و بابا حتی با هم دیگه حرف بزنیم چه برسه بخواد به من توجهی بکنه و نزدیکم بیاد اونوقته که چک می خوریم ازت.

کافیه کنارش دراز بکشم با کنترل تلویزیون حمله میکنی. مامان چقدر خشنی تو دختر.....

اگر با موبایل هم مشغول حرف زدن باشم بازهم بدت میاد و باید قطعش کنم.

پی پی که میکنی  یه گوشه کز میکنی آروم و همیشه هم یه گوشه پرتو انتخاب میکنی که تو دید نباشه. بندرت بعدش اطلاع میدی ولی از اون کز کردنت مشخصه چیکار کردی. بعدشم به سختی میای که بشورمت و همش فرار میکنی. سخت تر از اون هم پوشک کردنته چون نمی خوای و دوست داری لخت باشی و هی فرار میکنی ....

از دست تو دختر شیطون.....

خلاصه شیطون من کلی عکسای خوشکل ازت گرفتم که توی دوربینن و هنوز فرصت نشده انقالشون بدم. کلی عکس خوشکل هم جدا کردم ازت چاپ کنم اونم وقت نشده.... وای خدا کی میرسم به کارهام

متاسفانه از فروردین ساعت کاریم به روال عادی تبدیل میشه چون تو دیگه دوساله شدی و ساعت شیر تموم میشه و من دیگه کلا وقت هیچ کاریو ندارم!!!!!!!!!افسوسگریه

ای خدا کاش این دولت ساعت کاری خانمها رو کم میکرد. فک کنم وقتی بازنشسته بشم مجلس تصویب کنه این لایحه روعصبانی

اونوقت دیگه من و تو خیلی کمتر همدیگرو میبینیم و شبا هم خسته تر هستیم و ..............کاری نمیشه کرد زندگی همینه دیگه ..زندگی سخته مخصوصا مادر شاغل داشتن خیلی سخته اونم تا پنج و نیم عصر وایییی بمیرم مادر چقدر سختی میشی. من با اینکه مامانم معلم بود و نصف روز نبود خیلی سخت بود حالا که من نیم تایم هم نیستم و فول تایمم.........بهرحال خدا بزرگه عزیز دلم.

 

دخترم! با تو سخن مي گويم !

گوش كن ! با تو سخن مي گويم !

زندگي در نگهم گلزاريست

 وتو با قامت چون نيلوفر، شا خه پر گل اين گلزاري
گل عفت!گل صد رنگ اميد!

گل فرداي بزرگ!

گل فرداي سپيد!


 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان کوثری
27 بهمن 91 18:41
اگر دنبال تقویم 92 با عکس کودکتون هستین!!! اگر میخواهید جشن تم دار بگیرین !!!! حتما سری به مابزنید و طرح های زیبا و بینظیر ما رو ببینید http://temparti.blogfa.com/ هر طراحی که شما بخواهید تو سریع ترین زمان انجام میشه
هیراد و عمه لیلاش
27 بهمن 91 21:08
سلام ، هیراد جون توی مسابقه شرکت کرده لطفا به وبلاگش بیایید و کمکش کنیدارزومند ارزوهای شما